by رضا صابری
Share
توسط : رضا صابری
اشتراک گذاری


در روز چهارشنبه شانزدهم اردیبهشت ماه 1394 مدیران، پژوهشگران، کارشناسان، مشاوران، و هنرمندان همکار بنیاد فرهنگ کاشان به مناسبت انتشار کتاب کاشانیان نامدار به روایت آلبومخانه کاخ گلستان با حضرت آیتالله هاشمی رفسنجانی، در محل کار ایشان، دیدار کردند. در این دیدار جناب آقای مهندس حسین محلوجی، رئیس بنیاد فرهنگ کاشان و چند تن از همکاران و مشاوران بنیاد سخنانی ایراد کردند و سپس حضرتآیتالله هاشمی رفسنجانی خطاب به حاضران بیاناتی ایراد فرمودند.
سخنان مهشید جعفری در حضور آیتالله هاشمی رفسنجانی با عنوان “کاشانیان نامدار به روایت آلبومخانه کاخ گلستان، و اهمیت وقایعنگاری”
جناب آیتالله و دوستان و همکاران بنیاد کاشان
ایده نخستین تدوین کتاب کاشانیان نامدار به روایت آلبومخانه کاخ گلستان از مهندس حسین محلوجی، و مربوط به سال 1382 است. ایشان در بازدید از بخشهای مختلف کاخموزه گلستان، به انبوهی از عکسهای دوره قاجار برمیخورند و گمان میبرند که میتوان در این آلبومها عکسهایی از کاشان دوره قاجار و از بزرگان کاشان که در آن دوره مناصبی در دربار داشته اند یافت. پژوهشگر بنیاد، آقای دکتر سید محمود سادات بیدگلی، که کاشانی و دانشآموخته رشته تاریخ هستند و در این جلسه هم حاضرند، مامور شناسایی این عکسها میشوند. این کار با همکاری آقای دکتر محمدحسن سمسار و خانم فاطمه سرائیان ادامه مییابد و پس از دو سال پژوهش، 215 قطعه عکس شناسایی میشود. آقای دکتر محمدحسن سمسار، بر مبنای بیوگرافیها و کتابهای تاریخی مرتبط، زندگینامه هایی برای کاشانیان شناسایی شده در تصاویر، و شرحهایی برای تصاویرِ منظره ها و مکان ها نوشتند.
زمانی که این نوشتهها به بنیاد فرهنگ کاشان رسید، دیدیم که با انبوهی از خلاهای تاریخی و پرسشهای بیپاسخ روبهرو هستیم. از دیدگاه تاریخی، از دوره قاجار تا امروز خیلی زمان نگذشته است، ولی به رسم مالوف، از آنجا که تاریخنگاری ما بیشتر معطوف به ثبت گزارشهای مطلوبِ صاحبان قدرت، و ثبت شایعات و برداشتهای فردی آمیخته با حب و بغضهای فردی و تعصبات جمعی بوده، و راه و رسم دقیق و شفاف و سالم و جامعی برای نگارش تاریخ و خاطرهنویسی وجود نداشته، نوشتههای پیشین، هرچند مفید و لازمالارجاع، ناکافی بودند. چنین بود که مصمم شدیم این خلاها و ابهامها را، تا جایی که ممکن است، با مراجعه به منابع تاریخی دست اولی چون متن مکاتبات تاریخی، خاطرات مکتوب مربوط به آن دوره، اسناد، و نیز دادههای میدانی برطرف کنیم و این کار، مگر با خوردن خون دل بسیار، و چند سال پژوهش و ویرایش مستمر ممکن نشد.
جناب آیتالله، تا جایی که من میدانم، در طول تاریخ دستکم سیصد سال اخیر ایران، شما تنها فرد صاحب منصب سیاسی هستید که خاطرات روزانه خودتان را به صورت منظم و در زمان، نوشتهاید و هنگامی که همچنان قدرت سیاسی را در دست داشتهاید منتشر کرده و در معرض نقد و بررسی آزادنه همگان قرار دادهاید. و همچنین از آغاز انقلاب اسلامی تا به امروز، شما تنها فرد نظام هستید که مردم تکتک اعضای خانواده شما را میشناسند و از کار و بار و عملکردشان آگاهند و دربارهشان آزادانه حرف میزنند و نقدشان میکنند. در بسیاری از کشورهای دنیا این وضعیت از بدیهیات زندگی سیاسی است، ولی در کشور ما این تازگی دارد و باید برای این جسارت و شفافیت از شما تشکر کرد و به شما تبریک گفت. ارزش و اهمیت این کار، به سبب تسهیل دستیابی به آنچه رسالت تاریخنگاری است، و تجربهآموزی، بدون پرداخت هزینههای مجدد آن، بسیار است.
اجازه بدهید به عنوان نمونه، یکی از دهها موردی را که در همین کتاب با آن مواجه شدیم خدمتتان عرض کنم:
فرخ خان امینالدوله نامورترین مرد سیاسی خاندان غفاری کاشان است، بزرگمردی است که بانی تحولات زیربنایی و از وارثان مشی اصلاحطلبی و پیشرفت خواهی امیرکبیر بوده است. او را که از افراد خاندان بزرگ و نامور غفاری کاشان بود، در نوجوانی برای خدمت در دربار فتحعلیشاه قاجار به تهران فرستادند. او در سمت پیشخدمت شاه آغاز بهکار کرد، ولی به سبب هوش و دانایی و قابلیتهای فردی بهسرعت ترقی کرد و وارد دستگاه عباس میرزا، نایبالسلطنه، شد و سپس به محمدمیرزا، که اندکی بعد ولیعهد و نایبالسلطنه، شد پیوست تا در محاصره هرات او را یاری کند. پس از مرگ فتحعلیشاه و به قدرت رسیدن محمد شاه، کشور در آشوب افتاد. شاهزادگان قاجار از هر سو دعوی سلطنت و قدرت داشتند. فرخ خان از جمله کسانی بود که برای فرونشاندن این آشوبها از سوی شاه مامور ولایتهای مختلف شد. هنر او این بود که به هرجا که فرستاده شد، توانست بدون خونریزی و سرکوب، تنها با ریشسفیدی و بهکارگیری فن مذاکره به شکل اعلای آن، آرامش را به ولایات بازگرداند. او تا سالها بعد، چنین ماموریتهایی را به همین کیفیت به انجام میرساند.
پس از مرگ محمدشاه، در آغاز به سلطنت رسیدن ناصرالدینشاه (1264ق.)، فرخ خان چندان به شاه نزدیک نبود، ولی در ماه صفر سال 1267 به موجب فرمانی که مُهر میرزا تقی خان امیرکبیر در پشت آن دیده میشود، ماموریت وصول مالیات ایالات کشور را به فرخ خان واگذار کردند و بعدها چنان مورد اعتماد شاه قرار گرفت که منصب صندوقداری خاصه وجوه صرف جیب شاه را به او سپردند.
در اوایل شوال یا اواخر رمضان 1272 فرخخان لقب امینالملک گرفت و سفیر کبیر ایران شد. در این هنگام ناپلئون سوم در فرانسه به تخت نشسته بود و میخواست روابط سیاسی و تجاری خود را با ایران توسعه دهد. ایران هم مایل بود که از پشتیبانی کشور اروپایی مهمی چون فرانسه، در برابر روسیه و انگلیس، برخوردار شود. از اینرو فرخ خانِ امینالملک، در روز دوشنبه یازدهم ذیالقعده سال 1272، عازم فرانسه شد تا پیام دوستی ایران را به فرانسه اعلام کند. او همچنین ماموریت داشت مدتی در استانبول بماند و با سلطان عثمانی و صدراعظم و وزیرخارجه عثمانی دیدار کند و مراتب دوستی ایران را به اطلاع آنان برساند. در همین زمان سپاه ایران هرات را فتح میکند. انگلیسیها هم به تلافی جنوب ایران را تسخیر میکند و ماجراهایی در این میانه میرود که حضرت آیتالله بهخوبی میدانند. درگیری ایران و انگلیس به امضای عهدنامه پاریس میانجامد و افغانستان و هرات به شکل رسمی از خاک ایران جدا میشوند.
در کتابهای تاریخ و در معرفتالرجالها، فرخ خان امینالملک (که بعدها لقب امینالدوله گرفت) را عاقد این قرارداد معرفی کردهاند. گفتهاند او انگلوفیل بود و رشوه گرفت و چنین قراردادی را امضا کرد. و اگر نبود اسناد مکاتبات فرخخان با میرزا آقاخان نوری (صدر اعظم) و ناصرالدینشاه، و گزارشی مبسوط و مفصلی که وقایعنگار هیئت فرخ خان، میرزا عبدالله سرابی، از آغاز تا پایان این سفر نوشته، و متن مذاکرات و مکاتبات و شرح دیدارها و غیره را مو به مو و با صداقت و صراحت در آن نوشته، این دروغ تاریخی، در کتاب کاشانیان نامدار به روایت آلبومخانه کاخ گلستان هم بازنشر میشد. به گمانم این گزارش را که با نام مخزنالوقایع منتشر شده، باید همه کسانی که میخواهند فن مذاکره بیاموزند، بخوانند، و بهطور ویژه سفیران و دستاندرکاران بخش دیپلماسی کشور. مراتب وطندوستی، درایت، انسانیت، و هوشمندی فرخخان امینالدوله و نیکخواهی او برای کشور و مردم در این کتاب آشکار است. فرخ خان نخستین سیاستمدار ایرانی است که از اتحاد اسلامی، نه در مقام حفظ جامعیت سرزمینهای اسلامی و به انگیزه دینی و مذهبی، که در مقام سدی در برابر استعمار و استثمار غرب و برای حفظ ارزشهای فرهنگی و هویت ملی کشورهای اسلامی سخن میگوید و سلطان عثمانی را به برقراری این اتحاد فرامیخواند.
به دلیل کوتاهی وقت، سخنم را در همینجا، با یاد کردن از یک رویداد تاریخی روشنگر به پایان میبرم.
پس از بازگشت امین الملک به ایران، قرار بود این سفرنامه در تبریز بهچاپ برسد، ولی میرزا آقاخان نوری «بهجهت اینکه برای مردم فرق اوضاع اروپا با اوضاع ایران درست معلوم نشود» مانع شد. او در نامهای به فرخخان از او خواست که اجازه ندهد این کتاب منتشر شود و نوشت: «شما هم البته نخواهید گذاشت عالیجاه میرزا حسین این کتاب را باسمه نماید که به همه جا منتشر شود و برای مردم درست آگاهی از اوضاع اروپا حاصل شود؛ که مصلحت نیست.»
سخنان علی میرزائی با عنوان “با مفاخر تاریخی و فرهنگی چه کردهایم؛ چه میکنیم!”
حضرت آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی
چهل و هشت سال پیش در دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دانشگاه تهران، درسی داشتیم با عنوان تاریخ دیپلماسی ایران. یکی از بخشهای غمانگیز این درس مهّم مربوط به معاهده پاریس بود که 158 سال پیش میان ایران و انگلیس منعقد شد. معاهده ننگینی است؛ در ردیف عهدنامههای ترکمانچای و گلستان. با عهدنامه پاریس، هرات از ایران جدا شد و به افغانستان داده شد و افغانستان هم بهکّل از ایران جدا شد. مانند همان 17 شهر قفقاز. تاریخ مکتوب و رسمی، تا پیش از انتشار کتاب کاشانیان نامدار به روایت آلبومخانه کاخ گلستان که به حضرتعالی تقدیم شده است، میگوید که عامل و عاقد قرارداد ننگین پاریس فرخخان غفاری کاشانی (امینالدوله) بوده است. یکصد و پنجاه و هشت سال این دروغ بزرگ در دائرهالمعارف و کتابهای درسی و در اسناد و کتابهای تاریخی درج شد و به ملت آموزش داده شد. در حالی که پژوهشگران بنیاد فرهنگ کاشان هنگامی که کار تدوین کتاب کاشانیان نامدار را آغاز کردند، مانند هر تاریخنگار آگاه و منصف و مستقل، به همه مندرجات تاریخهایی شک کردند که به فرمان سلاطین نوشته شده است و امروز هم از روی آنها رونویسی میکنند و در شبکههای مجازی در تیراژهای میلیاردی پراکنده میکنند. نخستین هشدار جدّی را خانم مهشید جعفری عنوان کرد. در جلسههایی با حضور جناب آقای مهندس محلوجی تردیدها اینگونه عنوان شد که امینالدوله کاشانی، کسی که 42 نفر دانشجوی ایرانی را برای فراگرفتن علوم و فنون جدید به فرانسه فرستاده بود، کسی که در سفر به اروپا در 160 سال پیش به دنبال آوردن ذوبآهن به ایران بود، کسی که فرزندان خود را چنان تربیت کرده بود که اصلاحطلبی پدر را پیگرفتند، کسی که تلگراف را به ایران آورد و سرمنشاء بسیاری از اصلاحات دوره ناصری بود، چه طور ممکن است چنین خیانت بزرگی به ملت خودش بکند؟ پژوهشهای خانم مهشید جعفری و همکارانی که با ایشان کار میکردند و حوصله و شکیبایی جناب آقای مهندس محلوجی سرانجام ثمر داد و روشن شد که امینالدوله عامل عقد ان معاهده و امضای آن نبوده است. او کاملاً مخالف بوده و با تمام توان پافشاری کرده و حتا به حالت عجز و التماس از ناصرالدین شاه و صدراعظم او (میرزا آقاخان نوری) میخواسته است که به این معاهده تن ندهند که این بار نیز نصیحت ناصحان بر سلطان زمان کارگر نشد. صدراعظم به او نوشت: «چاره جز قبول [معاهده و تن دادن به خواست انگلیسیها] نداریم. ما نمیتوانیم هفت و هشت ماه طول بدهیم. قوه نداریم. قشون نداریم. پول نداریم. مردم ایران هرزه هستند. امان است. امان است. بگذران.» و «پای همین کاغذ را برای سند مهر میکنم. کسی بحث و ایرادی بر شما نخواهد داشت. البته بگذرانید.»
معاهده در تهران امضاء شد و شد آنچه که شد. در لایههای گردو غبار گرفته تاریخ آمده است که «عهدنامه در روز بیستم شعبان در حضرت شاهنشاه ایران [ناصرالدین شاه] قرائت شد، محل قبول یافت، و به خاتم جهانگشا زینتبخشا گشت.» اما یکصد و پنجاه و هشت سال این دروغ رونویسی و تکثیر و تکرار شد که عامل اصلی عقد قرارداد پاریس فرخخان امینالدوله بوده است. و خوشبختانه امروز همه سربلند و شاکریم که بنیاد فرهنگ کاشان در کتاب کاشانیان نامدار از این تقلب بزرگ تاریخی پرده برگرفته است.
همین ماجرا برای چند عضو دیگر خاندان غفاری و گروه دیگری از رجال کاشان، به کیفیتهای دیگر، تکرار شده است. و متاسفانه تاریخنویسانی که نه در پی کشف حقیقت بودند و نه برای خود رسالتی برای انتقال حقیقت قائل بودند، هنوز هم ریشه کن نشدهاند. نمونههایی را در رادیو و تلویزیون خودمان میبینیم که همچنان دستاندرکارند.
این از گذشته 150 – 160 ساله. حالا بیاییم به امروز و دیروز. برخی از اندیشمندان و منتقدان هنری براین باورند که در 200 سال اخیر، در عالم هنر، کسی به بزرگی محمدخان غفاری کاشانی، همان کمالالملک آشنا و دوست داشتنی، نداشتهایم. کمالالملک استادی داشته است به نام میرزا علیاکبرخان نطنزی، ملقب به مزیّنالدوله که از مفاخر خطّه کاشانِ فرهنگی و تاریخی بوده است. علیاکبرخان جزو همان 42 نفر دانشجویی بوده که امینالدوله به فرانسه فرستاده بود. در نقاشی سرآمد بود. تئاتر مدرن را او به ایران آورد. نخستین کتاب تئوریک موسیقی اروپایی تالیف و ترجمه اوست. چند کتاب دیگر هم ترجمه کرده. لغتنامهای با پنجاههزار واژه فرانسه و معادل فارسی آنها تدوین کرد. تدوین این کتاب به درازای بخشی از سلطنت ناصرالدین شاه و تمام سلطنت مظفرالدین شاه و محمدعلی شاه و احمدشاه قاجار طول کشید. ولی دولت ایران کتاب را چاپ نکرد. گفتند که پول نداریم. فرانسویها مطلع شدند، کتاب را به فرانسه بردند، در آنجا، برای استفاده در مدرسه زبانهای خارجی پاریس، آن را به نام مزیناللغه چاپ کردند و یک نشان لژیون دونور هم به مزینالدوله دادند. حالا ملاحظه بفرمایید ما با او چه کردیم! سالهای سال خیابانی بود به نام خیابان مزینالدوله که خیابان شریعتی تهران را به خیابان بهار وصل میکرد، نزدیک به سه راه طالقانی که حالا دیگر چهارراه شده است. شهرداری تهران نام مزینالدوله را از آن خیابان برداشت! باورکردنی نیست. نامهای به جناب آقای مسجد جامعی، در روزهای که در راس شورای شهر تهران بودند، نوشتم و ماجرا را گفتم. زندگینامه مزینالدوله را، از کتاب کاشانیان نامدار برگرفتم و از ایشان خواهش کردم این زندگینامه را بخوانند و بفرمایند که این انسان فرهیخته و هنرمند که آستان بوس کسی هم نبوده آیا این قدر شایستگی نداشت که نامش بر روی یک خیابان 10 متری این شهر سیزده میلیونی بماند؟ پاسخی نفرمودند.
انسان حیرت میکند و تاسف میخورد؛ و این در حالی است که در همسایگی خودمان، کشورهای نوبنیادی داریم که خط مرزهای آنها را استعمارگران پیر و جوان پس از جنگ جهانی اول و حتی پس از جنگ جهانی دوم ترسیم کردهاند. و این کشورها، همراه بسیاری از دیگر کشورهای بدون ریشههای فرهنگی و تاریخی، صبح تا شب به دنبال هویتسازی برای خودشان هستند. از هیچ و پوچ برای خود پیشینه تاریخی جعل میکنند و در مدارس و دبیرستانها و دانشگاهها آموزش میدهند تا در لوح سفید ذهن کودکان و نوجوانان و جوانان تا ابد نقش ببندد. کشور عراق در دوره زمانداری حزب بعث، برای خودش تاریخ 7- 8 هزار ساله نوشته است، در حالی که تا سال 1932 (1311خ.) کشوری به نام عراق در نقشههای جغرافیایی جهان نداریم. کشور ترکیه تاریخی برای خودش نوشته است که گویی 8 هزار سال پیشینه تاریخی مستقل و متقن دارد و اصلاً همه مردم دنیا از آغاز و تا این اواخر زیرسلطه حکمرانان تُرک بودهاند. و در کشور آذربایجان که وجودش مدیون بیلیاقتیهای قاجاریه است و تا سال 1991 هم تشکیل دهنده کشور دیگری بوده، کسانی مدعی هستند که تا پشت دروازههای کرج همه ترکنشیناند؛ بنابراین متعلق به آنهاست. در چنین دنیایی ما با مفاخر تاریخی و فرهنگیمان چنان رفتاری میکنیم که گویی همه خائن و مهدورالدّم بودهاند. مزینالدوله فقط یک نمونه است.
جناب آقای هاشمی رفسنجانی، پروردگار یگانه را سپاس میگزارم که از سال 1376 با جرقههای از آن شوق و شور سازندگی که در ما بود در بنیاد فرهنگ کاشان گرد آمدیم. اگر یک روز، این گروه و همکارانشان، تولید فولاد را در 8 سال از کمتر از یک میلیون تُن به هفت میلیون تُن رساندند، و هفت برابر کردند، (و از سال 1376 تا امروز که در حدود 18 سال میگذرد، متاسفانه، هنوز این هفت میلیون تُن دو برابر هم نشده است)، سرفرازند که در بنیاد فرهنگ کاشان، باز هم درصدد اعتلای نام ایران هستند و برای اعتلای سزاوارانه این سرزمین اهورایی میکوشند.
فهرست بلندبالایی از پروژههای در حال اجرا داریم: معماری، سفالگری، فرش، سکّه، سرگذشت نایبیان، تاریخ کاشان، رجال و مشاهیر، تاریخ یهودیان کاشان، و گویش کاشان از جمله پژوهشهای در دست اجرای بنیاد فرهنگ کاشان است. امید ما این است این بار نیز در پیشگاه ملت ایران سربلند باشیم. امیدوارم میراث فرهنگی ایران، که سند هویت ملّی ماست، و در چند سال گذشته با آن بسیار بَد و کج سلیقه برخورد کردهاند، سروسامانی بگیرد. این میراث فرهنگی در آینده میتواند و باید موتور محّرک توسعه ایران شود. یک روز نفت تمام میشود، ولی میراث فرهنگی تمام نمیشود. این صنعتِ بدونِ دود که برای هرکدام از کشورهای ترکیه و اسپانیا و انگلستان و فرانسه و یونان و چند کشور دیگر در هر سال بالای 25 میلیارد دلار در آمد حاصل میکند، در ایران نیز میتواند توسعه همه جانبه و پایدار را تضمین کند. امیدوارم بیش از این به فرهنگ و میراث فرهنگی ایران بیاعتنا و کمتوجه نباشیم. از کاشان و از مهندس حسین محلوجی و همکارانش بیاموزیم. اینان برای شهرهای دیگر و مدیران دستاندرکار امور میراث فرهنگی سرمشق و الگو هستند.
بیانات آیتالله هاشمی رفسنجانی
آیتالله هاشمی رفسنجانی در دیدار اعضای بنیاد فرهنگ کاشان، کاشان را نمونهای خوب برای استفاده از تواناییهای مردم در جهت توسعه دانستند و گفتند: تحولات کاشان با توجه به همت مردم آن، مورد انتظار، قابل توجه، بهروز است.
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در این دیدار با افتخارآمیز خواندن سوابق تاریخی کاشان برای ایران، مردم این خطّه را از شیعیان خالص و السابقون مکتب اهل بیت(ع) خواندند و گفتند: در یکی از سفرهای دوران ریاست جمهوریام، استعداد کاشان برای تحول را بالا یافتم و اختصاص اعتبار لازم برای ترمیم خانههای تاریخی این شهر، نقطه شروع آن بود.
آیتالله هاشمی رفسنجانی با اشاره به گسترش صنعت فولاد و بهرهگیری از معادن در دوران سازندگی و در دوران وزارت مهندس حسین محلوجی گفت: متاسفانه آن روند کند شده، در حالی که ایران ظرفیت بسیار بالایی در صنعت فولاد دارد.
ایشان درباره اوج توجه به معدن در آن سالها و ضرورت ادامه این روند در آینده گفتند: در سیاستهای کلی برنامه ششم توسعه کشور، بندهایی آمده که امیدواریم از سرمایه معادن ایران که مجموعهای از معادن مهم جهان و یکی از سه کشور برتر جهان در منابع معدنی است، برای ایجاد اشتغال و توسعه کشور استفاده شود.
آیتالله هاشمی رفسنجانی در خصوص ضرورت و اهمیت واگذاری امور به مردم که در مطالب یکی از حاضران بود، گفتند: متاسفانه اول انقلاب، مدیریت بسیاری از مراکز مربوط به مردم دولتی شد در حالی که اهمیت واگذاری امور به مردم بالاست.رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با اشاره به فضای آن روزها، گفتند: از دید برخی ها در آن زمان تاسیس دانشگاه آزاد اسلامی با ماهیت غیر دولتی نوعی عدول از سیاستهای انقلاب به حساب میآمد که امام راحل با تیزهوشی آینده این دانشگاه را تضمین کرد.
رئیس هیات موسس و هیات امنای دانشگاه آزاد اسلامی با برشمردن دستاوردهای این دانشگاه، گفتند: بزرگترین دانشگاه حضوری جهان با هزینههای مردم ایران تاسیس شد که نمونه خوبی از واگذاری امور به مردم است.ایشان با یادآوری صدر و ذیل اصل چهل و چهارمِ قانون اساسی و بازنگری شده آن، و دستور مقام معظم رهبری برای تدوین سیاستهای کلی اصلاح این اصل، گفتند: متاسفانه روش اجرای این اصل موفق نبود.
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در جواب قدردانی یکی از محققان از ایشان به دلیل ابتکار در تدوین کارنامه و خاطرات روزانه و انتشار آن در زمانی که هنوز در قدرت سیاسی هستند گفتند: میخواستم مردم ایران در حال حاضر و تاریخ ایران آینده بداند که رئیس مجلس، رئیسجمهور، فرمانده جنگ، و یکی از مسوولان نظام هر روز در انجام وظایف چه فعالیتهایی داشته و دارد.
آیتالله هاشمی رفسنجانی با تشکر از اقدامات بنیاد فرهنگ کاشان گفتند: باید کاشان را به ایران و کشورهای دیگر معرفی کنید.ایشان احداث بزرگراه امیرکبیر، حل مشکل آب و تاسیس دانشگاه را از جمله اقدامات دولت سازندگی برای کاشان دانست و گفتند: حق مردم کاشان بود که به خاطر سوابق تاریخی و مذهبی بیشتر از مواهب انقلاب اسلامی برخوردار باشند.
ایشان وجود 35 هزار دانشجو در کاشان را خیلی خوب توصیف کردند و گفتند: در سراسر کشور باید به سوی مقاطع عالی و تقویت پژوهش برویم که نیازضروری برای تجاریسازی ابتکارات و اختراعات جوانان است.
(ادامه دارد)










STAY IN THE LOOP
Subscribe to our free newsletter.
Leave A Comment
تبریک به همشهریان عزیز در روز جهانی شهرها (World Cities [...]
بنیاد فرهنگ کاشان کتابی در قطع رحلی بزرگ، کاغذ گلاسه، [...]

